امروز یکی از زیبا ترین روزای زندگیم بود صبح خیلی سخت بیدار شدم و کلی غر زدم ولی ا ساعت بعد پشیمون شدم اخه من عاشق بارونم و تا حالام توی مه توی پارک قدم نزده بودم وقعا زیبا بود امروز خدا رو به خاطره این همه زیبایی که خیلی وقتای دیگم هست ولی من نمیمینمشون شکر کردم خیلی وقتایی که غمگینمو فقط زشتیهارو میبینم .امیدوارم از این روزای زیبا برای شما زیاد باشه و بتونید خدای مهربونو از ته دل شکر کنید.کاش زیر بارون با من شمام بودید جا تون خالی!

نگاه مرد مسافر به روی میز افتاد:

-چه سیب های قشنگی!! حیات نشئه تنهاییست

و میزبان میپرسد:

-قشنگ یعنی چه؟

-قشنگ یعنی تعبیر عاشقانه اشکال

و عشق تنها عشق

تورا به گرمی یک سیب میکند مانوس

و عشق تنها عشق

مرا رساند به امکان یک پرنده شدن

 مرا به وسعت اندوه زندگیها برد

-و نوازش داروی اندوه؟

تجربه های شخصی:

1 من از بلندی وحشت دارم و اولین و اخرین باری که سواره چرخ و فلک شدم برام یه تجربه بود از احساس وحشت

2 وقتی که ناخنم موند لای در حموم و سیا شد و عاقبت افتاد

3 افتادنم توی پلوپز توی سن 1 سالگی که البته یادم نمیاد چه احساسی داشتم.

4 خوابیدن توی رودخونه اب یخ به مدت طولانییییییییییییییی که خیلی حال داد

5 چشیدن طمع یه زلزله کوچیک ولی ترسناک

6 وقتی که دزد خونه همسایه اومد از پشت بوم ما فرار کرد و باعث ترس همیشکی من از طبقه بالای خونمون شد.

7 تجربه موندن بین دوتا اتوبوس و انتظار مرگ و پرس شدنو کشیدن

  تحقیق میدانی

.این مباحث بر این فرض بنا شده است که بینش انسان شناسی فرهنگی از طریق تحقیق میدانی قابل حصول است . در تحقیق میدانی از یادگیری صرف تعاریف به سطحی بالا تر می رویم  و به درک فردی ما از ارزش و ماهیت فرهنگ  می انجامد .

مراحل تجربه فرهنگی

1-کسب ابزارهای مفهومی

2-ور.ود به میدان تحقیق

3-انجام کار میدانی

4-توصیف فرهنگی

انجام یک تحقیق فرهنگی ، مردم نگاری علاوه بر جامع تر کردن در ک ما از علوم اجتماعی ، در برخی موارد باعث تغییر نگرش و زاویه دید نسبت به مسایل ، ایجاد فرصت برای نوشتن داستان یا رمان و از همه مهمتر می تواند زمینه ای برای دگرگونی اجتماعی باشد.

مردم نگاری و مردم شناسی  ادامه مطلب...

قوم مداری خصلتی که توی همه ی انسان ها وجود دارد در بعضی ها به صورت خفیف و در بعضی ها به صورت شدید که تبدیل میشه به نژاد پرستی ! خوب به هر حال انسان ها در ذات خود کمی هم خودخواه هستن دیگه!!!

ما ایرانی ها هم به هر حال کمی نژاد پرست هستیم و جالبه که ما بین خودمونم نژاد پرستی میکنیم و شاید قوم مداری از سال های کهن ریشه در خون ما داره ولی خوب نکته مهم اینه که چرا و از اون مهمتر این که چرا ما اقوام ایرانی از کرد و لر ترک و....خودمونو از هم جدا والبته برتر میدونیم؟؟؟قبل از این که به این فکر کنیم که ایرانیم به این فکر میکنیم که ترکیم شمالیم یا کجاییم؟!!

نمونه بارز این خصوصیت ما جک هایی که ما برای هم ساختیم وبعضی خصلت های بد که به بعضی از هم میهناموی نسبت مدیم خوب همه دیگه میدونیم منظورم چیه دیگه!اختلافاتی هم که بین قوم های مختنلف هست از این حصلت ما ناشی میشه.یا سنت ازدواج قومی قبیله ای بعضی نزاع های قومی طوایفی بر تر دانستن خودمون از کشور های همسایمون مثل افغانستان یا پاکستان اینا همه نمونه های از رفتار های ماست وبعضی کلمات خاص هم هست که به این منظور استفاده میشه مثل:

افغانی-سیاه سوخته- ترکعلی-دماغ دراز-کله ماهی خور - لر دیگه -چشم بادومی -ترک خر-دهاتی